سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نفس مامانی و بابایی

پسمل بابایی و دریا

18 مرداد ساحل سی سنگان پسر ناز ایستاده و نشسته محو تماشای امواج عسل پسر بعد از آب بازی فسقلی ما برای اینکه فرمانو بگیره بی تاب شده بود بابایی هم جاشو با پسری عوض کرد   ...
18 مرداد 1393

یک ماه تا یک سالگی

امروز جمعه(17 مرداد) نفس بابا مامان یازده ماهه شد .فقط ی ماه دیگه تا تولد یک سالگی نفسی مونده. ماشاالله سید محمدم روز ب روز آقاتر میشه و چیزای تازه یاد میگیره و درکش از دنیای اطرافش بیشتر میشه. دو تا دندون پایین داره و دندونای بالایی هم نیش زدن عاشق حموم رفتنه . وقتی توی حموم میره دوست داره خودش لباساشودر بیاره.اما وقتی تو خونه بخوام لباساشو عوض کنم وقتی میگم سیدمحمد بوس کن دهنشو باز میکنو میزاره روی گونه ها و خیس میکنه اتل متل میکنه روی پاهاش میزنه. لی لی حوضک میکنه انگشت کوچولوشو وسط کف دستم میزاره و تکون میده میگم ماهی بده زبانشوبیرون میاره نشون میده ترانه ی آهویی دارم خشکله خیلی دوست داره با شروع آهنگ...
17 مرداد 1393

تعطیلات عید فطر سید محمد

دو سه روزیه که پسر نازم بیقرار شده آخه دو تا دندونای فک بالایی نیش زدن . بابایی از داروخونه براش ژله کین بی بی گرفت تا لثه هاش بی حس بشه و یکی ی دونه ی ما دردو کمتر احساس کنه . ماه رمضان هم تمام شدو عید فطر از راه رسید  روز عید فطر ناهار با عزیزجونو عمه جونی بودیم . خاله جونا همگی خونه ی مادرجون بودن . فاطمه جونم هی اس میداد پیشی بیا .... بعد از ناهار خونه ی مادر جون رفتیم . اون روز تولد خاله مهدیسم بود .خاله ایی برای تولدش کیک مکزیکی درست کرده بود  . سیدمحمدو یاسمین  هدیه خودشونو ب خاله جونی دادن  .هر چند گوشه ای از زحمت های خاله مهدیسو نمی تونیم جبران کنیم . روز خوبی بود و خیلی خوش گذشت . فردای عید فطر قرار...
11 مرداد 1393

سیدمحمدو گردش

18 تیر پسرناز و بی بیب  بابایی پسر ناز عاشق فرمان 1 مرداد شیر بچه خونه ی فاطمه جون 3 مرداد جنگل توسکستان پسر ناز و تماشای جریان آب سیدمحمدو نشستن در آب عسل پسرو محمد عمه جون شیرو شکرو بی بیب بابایی ...
4 مرداد 1393

تولد یاسمین زهرا

امروز سیدمحمد میخواد بره مهمونی     جشن تولد کیه ؟ یاسی جون میدونی 15 تیر سید محمد تولد یاسی               عسل خاله یاسمین زهرا             " دوست جونیا  خوشحال میشم ب وبلاگ " یاسمین مامانی و بابایی " دختر خاله ی نازم سر بزنیدو با یاسی جونم دوست بشید.     ...
4 مرداد 1393

افطاری ناهارخوران

دیشب (21 ماه رمضان )  خاله فاطمه  پدر جون مادرجون دایی جونی و خاله جونا رو افطاری ناهار خوران دعوت کرد فاطمه جونو عمو اویس برای افطاری نون پنیر سبزی و زولبیا بامیه خرما وساندویچ سوسیس و همبرگر درست کرده بودن  خاله مهدیسم زحمت کشیده بودو آش رشته درست کرده بود .   عسل پسرم توی راه تو ماشین لالا کردو نزدیکای افطار بیدار شد برای همین نتونستم با یاسمین ازشون عکس بگیرم  . با اینکه اسباب بازی های پسر نازو برده بودم  بهانه ی توپو گرفت بابایی هم از انجا ی توپ براش خرید شب خیلی خوبی بود . ممنون از زحمتتون     ...
29 تير 1393

جشن دندونی

یکشنبه (22خرداد) مصادف با 15 ماه رمضان روز میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع) بابایی مامانی تصمیم گرفتن جشن دندونی عسل پسر رو بگیرن . مقدمات مهمونی فراهم شد . مهمونای جشن عمه جونا خاله جونا وعموی بابایی ب همراه خونوادشون برای افطاری دعوت شدن . عزیزجونو مادر جون از سحری ی دیگ حلیم بمناسبت مرواریدای عسل پسر گذاشتن تقریبا نزدیکای افطار حلیم آماده شد کارت دعوت                             خاله مهسا و مهشید جون زحمت کشیدنو تزیینات جشن عسل پسرو آماده کردن       ...
23 تير 1393