سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

نفس مامانی و بابایی

هلوی مامانی

1393/3/6 14:25
نویسنده : مامانیش
165 بازدید
اشتراک گذاری

از انجایی ک مامانی ترم سوم دانشگاه بود ومهر کلاساش شروع  میشد و برای دیدنت لحظه شماری میکردیم

با خانم دکترت صحبت کردیم اگه برای ی دونه ی بابایی مشکلی پیش نمیاد دو هفته زودتر دنیا بیای.بنابراین صبح

روز یکشنبه 17 شهریوربا باباییو مادرجونا رفتیم بیمارستا ن. عمه جونا و خاله جونا همه آمدن .ساعت 12:40 وارد

اتاق عمل شدم و12:50 پسر نازمو بردن تا همه ی اونایی ک پشت در منتظرت بودن ببیننت .مادرجون میگه وقتی

اوردنت رنگت مثل هلو صورتی بود و  هنوز ازت بخار بلند میشد. خدارو شکر همه چیزت عالی بود وزنت 3کیلوو800

دور سرت 36 و قدت 50 ماشاالله ب پسر قشنگم .بابایی برای  مادرجونا عمه جونا و خاله جونا ک از صبح اون روز

منتظرت بودن از رستوان ناهار اورد و همگی توی فضای سبز انجا نوش جان کردن .فردای اون روز هم مرخص شدیم

وخونه امدیم بابایی هم ی بع بعی جلوی پامون قربونی کرد. مرسی بابایی

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

برای دخملی آیناز
6 خرداد 93 15:16
سلام دویت دارم دوست همیشگیم بشیم خوشحال میشم قبول کنید لینکتون کردم
یاسمین
6 خرداد 93 17:28
اره پسر ناز منم اومده بودم اما توی ماشین بغل بابایی موندم اخه منم کوچولو بودم و توی بیمارستان نمی اوردنم.
خاله فاطمه
7 خرداد 93 22:51
فداش مث عروسک بود شیطونک خاله
خاله مهدیس
10 خرداد 93 13:48
قد و بالای کوتاه یه صورت مثل ماه دو تا دست کوچولو یه کله ،چند تار مو ده تا هم انگشت ریز زیر ناخنهاش تمیز تپل تپل دو تا پا چه خوشگله ای خدا دو چشم مثل آهو ابرو که دیگه نگو نخودچیه یا بینی توی صورت نی نی لب داره قد پسته خندونه یا که بسته؟ ریز و کوچیکه گوشاش مراقب نی نی باش