ساعت تحویل
با نزدیک شدن ب ساعت تحویل بهمراه بابایی مامانی ومادرجونی راهی امامزاده عبدالله شدیم تا همگی ساعت
تحویل کنار خاک پدر جون باشیم . وقتی پسر گلم توی بغلم بود با هم دیگه سوره هایی از قرآن و دعای فرج خوندیم
در حالیکه دستای کوچولوتو ب آسمون بلند کردم برای سلامتی و فرج امام زمان (ع) و سلامتی همه ی مسلمونا و
وکوچولوهای مثل خودت دعا کردیم . بعد همراه با بقیه افرادی ک انجا بودن دعای یا مقلب القلوب ک از مشهد الرضا
پخش میشد زمزمه کردیم .
هفت سین عسل پسر
پسرمون ب کمک بابایی ایستاده
بعد از دید و بازدید از خونه ی پدرجون ومادرجون توی ماشینت از خستگی خوابیدی
15فروردین .اینقدر شیطونی کردی تا خرسی رو برگردوندی نشستی
21فروردین .پسر ناز و سه چرخه سواری
17 اردیبهشت . قند عسلم و طبیعت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی