سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

نفس مامانی و بابایی

سیدمحمدو گردش

18 تیر پسرناز و بی بیب  بابایی پسر ناز عاشق فرمان 1 مرداد شیر بچه خونه ی فاطمه جون 3 مرداد جنگل توسکستان پسر ناز و تماشای جریان آب سیدمحمدو نشستن در آب عسل پسرو محمد عمه جون شیرو شکرو بی بیب بابایی ...
4 مرداد 1393

تولد یاسمین زهرا

امروز سیدمحمد میخواد بره مهمونی     جشن تولد کیه ؟ یاسی جون میدونی 15 تیر سید محمد تولد یاسی               عسل خاله یاسمین زهرا             " دوست جونیا  خوشحال میشم ب وبلاگ " یاسمین مامانی و بابایی " دختر خاله ی نازم سر بزنیدو با یاسی جونم دوست بشید.     ...
4 مرداد 1393

افطاری ناهارخوران

دیشب (21 ماه رمضان )  خاله فاطمه  پدر جون مادرجون دایی جونی و خاله جونا رو افطاری ناهار خوران دعوت کرد فاطمه جونو عمو اویس برای افطاری نون پنیر سبزی و زولبیا بامیه خرما وساندویچ سوسیس و همبرگر درست کرده بودن  خاله مهدیسم زحمت کشیده بودو آش رشته درست کرده بود .   عسل پسرم توی راه تو ماشین لالا کردو نزدیکای افطار بیدار شد برای همین نتونستم با یاسمین ازشون عکس بگیرم  . با اینکه اسباب بازی های پسر نازو برده بودم  بهانه ی توپو گرفت بابایی هم از انجا ی توپ براش خرید شب خیلی خوبی بود . ممنون از زحمتتون     ...
29 تير 1393

جشن دندونی

یکشنبه (22خرداد) مصادف با 15 ماه رمضان روز میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع) بابایی مامانی تصمیم گرفتن جشن دندونی عسل پسر رو بگیرن . مقدمات مهمونی فراهم شد . مهمونای جشن عمه جونا خاله جونا وعموی بابایی ب همراه خونوادشون برای افطاری دعوت شدن . عزیزجونو مادر جون از سحری ی دیگ حلیم بمناسبت مرواریدای عسل پسر گذاشتن تقریبا نزدیکای افطار حلیم آماده شد کارت دعوت                             خاله مهسا و مهشید جون زحمت کشیدنو تزیینات جشن عسل پسرو آماده کردن       ...
23 تير 1393

آبخوری سید محمد

جمعه 6 تیر بابایی ماشینو میشوره ک پسر نازو ببره "ددر" پسر ناز هم از آبی ک توی روروءکش ریخته مثل جی جیک آب میخوره فدات بشم آب داخل روروءکو تموم کردی ...
11 تير 1393

آش دندونی

بعد از نیش زدن مرواریدای عسل پسر عزیزجونو مادرجون زحمت کشیدنو برا پسرناز شیر برنج درست کردن از انجایی ک عمه جونی ی شهر دیگه زندگی میکنه و موقع امتحاناش بود و نمیتونست بیاد جشن دندونی رو ب ی وقت دیگه موکول کردیم . اینم شیربرنج مرواریدای نفس بابا مامان  اینم بی بیب پلیس ک خاله مهدیس برات خریدو خیلی دوستش داری ...
11 تير 1393

سوغاتیای عسل پسر

سوغاتیایی ک پسر نازم  خرداد ماه هدیه گرفته ی جیجیک که روزی سه تا تخم میزاره ! از طرف عزیز جون از قم سوغات کربلا  هدیه عزیز جون یاسمین زهرا ب پسرم      پیشی لمسی ضبط و پخش بابایی از بندر عباس خریده پسرم با نگاه خشکلش از بابایی تشکر میکنه .(29 خرداد)                    عزیز جونا و بابایی جونم ممنونم . دوستتون دارم ...
30 خرداد 1393

مرواریدای عسل پسر

بالاخره دلیل تب و بیقراری سید محمدم مشخص شد . کمی لثه گل پسرم متورم شده بود عزیز جون ی سکه ب لثه ت زد ک بقول قدیمیا دندونات سبک در بیادو اذیت نشی . مامانی هم با بابایی شرط گذاشته بود ک تا ده روز دیگه ک برگردی دندونای عسل پسر در آمده . دیشب وقتی ب گل پسرم با لیوان آب میدادم صدای "تق تق" دندوناتو شنیدم برا اینکه مطمئن بشم انگشتمو از خوشحالی توی دهنت گذاشتمو تیزی مرواریداتو حس کردم بعد ی هوراااااااااا . اولین زنگو ب بابا محسن ک چهل کیلومتری یزد ب سمت گرگان بود زدم  ک مرواریدای نفس در آمده بابایی کلی خوشحال شد و من خوشحالتر از اینکه بابایی شرطو باخته !!!!زنگ بعدی ب مادر جون . تبریک گفت .پسرمو ببوسو براش اسفند دود کن . ی پیامک ب خا...
29 خرداد 1393