نه ماهگیت مبالک عسلم
وروجک بابایی مامانی نه ماهه شد .هورااااا. خدایا شکرت...
دیروز (17خرداد) نه ماهگی گل پسرمون با بیست و سومین سالگرد پدرجون مصادف شده بود(روحش شاد).
بابایی مامانی دوست داشتن نه ماهگی عروسکشونو سه تایی جشن بگیرن ولی صبح ک از خواب پاشدی تب
داشتی و بی قرار بودی . بابایی پاشویه کردتو عصر هم دکتر بردیمت .خدارو شکر بهتر شدی . پسر نازم ماشالله
روز ب روز بزرگتر میشه .چهار دست و پا میره سعی میکنه مبلو دیوار بگیره بلند شه . بابایی دستتو میگیرهو تاتی
تاتی میکنی .(دد ب ب ) میگیو دوست داری ددر بری . فدای نازنازم بشم الهی .مروایدای سفیدت هنوز در نیومدن
ممکنه تبت برای مرواریدات باشه عزیزم.
ملوسکم دیگه با خرسی کشتی نمیگیره ."بزررگ شده خب"
کلاهو بابایی از مینودشت براش خریده. تی تی شاتم سوغات مادرجون از مشهد
سید محمدو رووءک
مثل بابایی عاشق کامیون . تی تی شا سوغات مادرجون از قم
پیشی مامانی فدای چشمات
قربون نگاهای خشکلت
ناز ناز پسر بندر ترکمن . شلوارک بابایی از بندرعباس خریده
هاپو از بندر خریدیو خیلی ازش میترسی
شیرو شکرمو موتورسواری
پسر نازم با اینکه آماده شده بود بره دکتر باز هم برا گرفتن عکس ژست میگیره .فداشششش
تی تی شاتو خاله مهدیس خریده